دختر3 ستاره
دلنوشته
نه تو می مانی نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم خواهد رفت آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند لحظه ها عریانند به تن لحظه ی خود جامه اندوه مپوشان هرگز تو به آیینه،نه، آیینه به تو خیره شده تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید و اگر بغض کنی آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد گنجه دیروزت پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف بسته های فردا،همه ای کاش،ای کاش ظرف این لحظه ولیکن خالیست ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود . . . غم که از راه رسید،در این خانه بر او باز نکن تا خدا یک رگ گردن باقیست تا خدا مانده،به غم وعده این خانه نده . . . نظرات شما عزیزان: |
|
|
.: طراحی قالب وبلاگ : نایت اسکین :. |